محل تبلیغات شما

مردقدم هایش را آهسته بر می داشت ، کمی صبر کرد. پشت سرش را نگاه کرد آخری هم رفتهبود.   -خدایا اینجا دیگر کجاست!!؟؟ لحظه ای مکث کرد. بغض گلویش راگرفته بود سرش را پایین انداخت دستش را دید ، همان دستی که برای حسین نوشته بودبیا ، که کوفیان آماده  یاری تواند. ،اما ای کاش نسیمی قصه نامردی کوفیانرا به حسین می رساند ، حسین میا به کوفه ، همه چیز عوض شده .

 مگراینان نبودند که نوشتند: مادوستان تو و پدرت علی، لحظات را یکی پس از دیگری به شمارش در آورده ایم . دوریشما برایمان سخت است . بیا که میوه ها بر شاخه ها سنگینی می کنند و زمین کوفهسرسبز است . شتاب کن که به اسب هایمان سم تازه زده ایم!! و شمشیر هایمان برندهتر از همیشه آماده یاری توست!! هرگاه اراده نمائید قدم بر چشمان ما نهاده اید . وسلام و رحمت خدا بر تو و بر پدرت.

و  اما غربت کوفه سفیر حسین را بالایدار الاماره برد. از میزبانان کوفه پرسیدند : چرا مسلم را  یاری نمی کنید؟؟ دست و پایشان را جمع کردند و گفتند ما حسین را دعوت نموده ایم هرگاه او آمدیاری اش میکنیم ، شما قضاوت کنید. ما از کجا صحت عمل این سفیر را بدانیم و یاریشکنیم!!!

 تمام آن هزاران مرد / که با او عهدبستند  /  به هنگام"بلا" هنگامه سختی  /شگفتا  عهد بشکستند /   یکی ازقطع نان ترسید  /   یکی مرعوب قدرت بود  /  یکی مجذوب زر، مغلوب درهم،عاشق دینار  /  چه شد آن عهدهای سخت ؟  /  چه شد آن دستهایگرم بیعتگر ؟        کجا ماندند ؟ .  / کجا رفتند ؟ . /  که مسلم ماند و شهری بی وفا مردم ؟ . .

تو را می خوانم ای خداوند مهربان و از تو میخواهم در فرج فرزند حسین علیه السلام شتاب نمائی و باور کنی ما از تکرار تاریخخسته ایم .

 

گزارش کارآموزی شرکت صنایع شیمیایی فارس

گزارش کارآموزی شرکت پالایش گاز فجر جم

استخراج تقطیر نقطه جوش و ذوب

  ,حسین ,، ,ایم ,تو ,کوفه ,حسین را ,؟   ,شد آن ,سرش را ,   

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

segerleocer جالب کتابخانۀ باقرالعلوم (ع) شهر زاینده رود لیست باربری های تهران لاغر شو chavil Download Free HD Movies MOVIES هم آوا موزیک مراغه مخابرات fastmarrava